آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جهت خشنودی و تعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان صلوات.^_^

جستجو

کلید واژه: "خاطره ای از زبان مادر شهید"

1395/10/10

  10:09:00 ب.ظ, توسط عبد المهدی  
موضوعات: خاطرات شهید محمد رضا دهقان امیری

وصیت می کرد اما من جدی نگرفتم!..

     «مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید می کرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید. من که باورم نمی شد، حرفش را جدی نگرفتم. نمی دانستم که آن لحظه شنونده وصیت… بیشتر »
 
مداحی های محرم